..: 26 هفته و 1 روزه تو دلمی :..
سلام قندعسلم
سلام عزیز دلم
جات خوبه؟ اذیت نیستی؟
خیلی دیر اومدم ولی اشتراک نت تموم شده بود من و مامان جون و بابایی هم مشغول تدارکات اتاق شما بودیم عزیزم
باورم نمیشه این شکم قلمبه بخاطر وجود توئه...همش فکر میکنم تو رویا هستم...
فدای اون دست پای کوچولوت بشم که دیگه دو هفته است ضربه هات محکمتر و بیشتر شده....
یادش بخیر اون زمانایی که یه ساعت دراز میکشیدم و منتظر اولین سیگنال از طرف تو بودم تا تکونت حس کنم...الان که تکونات شدیدتر شده تا یه لحظه ورجه وورجه میکنی سریع یه لبخند گنده میزنم و دستم میذارم رو شکمم و میگم جانم مامانی...چی میخوای دخمل نازممممممممم....!!!
بعضی وقتها هم که میبینم تکون نمیخوری کلی برات آهنگ میذارم و قربون صدقه ت میرم و ناز و نوازشت میکنم میبینم عکس العمل نشون میدی و از خواب بیدار میشی...فقط نمیدونم چرا تا بابایی میاد دستش میذاره رو شکمم تو دیگه ابراز وجود نمیکنی؟!
در هر صورت من و بابایی خیلی دوست داریم عزیزم....
امروز دکتر بودم.برام آزمایش نوشت و یه سونوگرافی....که 11 خرداد میرم و میبینمت انشالله...
دکتر گفت فسقلیتون ریزه میزه ست.....من از اول بارداری 2/5 اضافه کردم فقططططططططططط....
واسه همینم قرص مولتی پریناتال + کلسیم + امگا3 + زینک و آهن + آمپول ب کمپلکس/ب12 واسم نوشته و تاکیید کرده چیزای مقوی بخورم.
این روزا حال و هوای دیگه ای دارم...همش به اومدنت فکر میکنم...به اینکه انشالله صحیح و سالم بیای بغلمون...
به اینکه روزی که تو سیگنال میفرستی که من دارم میام من ممکنه تو چه وضعیتی باشم.....
فعلا من برم یکم استراحت کنم....فردا هم اول صبح ناشتا باید برم آزمایشگاه
فقط از خدا میخوام انشالله به همه منتظرا این هدیه رو عنایت کنه و نینی صحیح و سالم و صالح بده