باز همون اتفاق همیشگی...
سلام دردونه مامانی...
خوبی نازنینم؟
دو روز پیش نتونستم جلوی خودم بگیرم از بی بی چک استفاده کردم ولی بازم منفی بود
خیلی غصه خوردم.بابایی که اومد فقط پریدم بغلش زار زار گریه کردم.کلی امید و آرزو داشتم....همش میگفتم این ماه میای
خیلیا برامون خواب دیده بودن....با اینکه همه فکر میکنن ما قصد نینی دار شدن نداریم
خیلی دلم میخواد برات تند تند بنویسم ولی نمیتونم.بغض میکنم موقع نوشتن
من چند وقته تو هنوز نیومدی ولی برات کلی خرید کردم
لباسای خوشگل و اسباب بازی و....
بابایی میگه چه خبره هنوز نیومده اینقدر خرید میکنی؟؟!
چندتاشون میذارم ببین
نازنین مامان نذار این انتظار مامانی رو اذیت کنه...بخدا هر روز و هر شب فکر توام.ثانیه به ثانیه
تمام امیدم به اینه که میای و زندگیمون از اینی که هست بهتر میشه و خوشبختی من و بابایی بیشتر میشه
خدایا خودت صبرم بده تا سختی این راه رو تحمل کنم....خودت میدونی چقدر عاشق نینی ام...
ولی با همه اینا خدا جونم تو جلز و ولز منو نبین هروقت به صلاحمونه بهمون هدیه بده