.:: تو خدای بنده های بدت هم هستی ::.
سلام جینگول مامانی...خوبی عزیزم؟
فدات شم من امروز رفتم دکتر....روز 14 پری بودم.برام دوتا آمپول HCG نوشته که فردا بزنم....البته من این آمپول 3/4 ماهه از اراک گرفتم ولی نزدم.چون از آمپول میترسم
امروز تقریبا دو ساعت تو مطب خانم دکتر معطل شدم....اکثرا یا نازایی داشتن یا سقط مکرر....یا کیست
خیلی استرس داشتم....وقتی از اتاق بیرون میومدن گرفته و ناراحت بودن...خیلی استرس داشتم.چون تقریبا 4ماه بود که دیگه دکتر نرفته بودم و دوماهه که قرص لتروزول و گلوکوفاژ رو قطع کرده بودم....از خوردن قرص و دارو بیزار شده بودم بابایی گفت بیا به خودت استراحت بده.
حالا تو مطب من کلی دعا کردم برای همه که چشمشون به دستای خداست که انشالله خدا بهشون نینی سالم بده
تا وقتیکه نوبتم شد مردم و زنده شدم.....به دکتر گفتم که دارو نمیخورم و این ماه هم 7 روز جلوتر پری شدم....گفت باید سونو بشی....
سونوی واژینال رو انجام داد و با خوشحالی گفت که وضعییت عالیه....دوتا تخمک فوق العاده هم برای این ماه داری...گفت فردا آمپولارو بزنم و دوباره.........................
بهم گفت انشالله این ماه نتیجه میگیری....خیلی خوشحال شدم.
عزیزدلم تو مطب دکتر کلی شرمنده شدم پیش خدا که چرا اینهمه غر زدم و ناشکری کردم....وقتیکه اونهمه مریض رو دیدم واقعا خجالت کشیدم.....ولی با اینکه من بنده بدی هستم بازم خدا منو فراموش نکرده بود....خیلی خوشحال شدم که دلگرمم کرد....
برگشتنی برای خودم جایزه بیسکوییت مادر و شیر کاکائو خریدم
امشبم خونه عمه مهناز دعوتیم.قراره شب چله براش ببریم
براش یه عروسک بافتنی و یه دست بلوز شلوار هندوانه ای هم خریدم که انشالله تن نینیش کنه.امیدوارم دستمون سبک باشه براش و به زودی خبر خوب بهمون بده
دوستای گلم ممنونم که با حرفاتون منو دلگرم میکنین تا راحتتر این راه سخت رو پشت سر بذارم....
انشالله خدا حاجت هممون رو بده
نینی جووووونم یادت نره من و بابایی چشم به راهت هستیم.....
دوست داریم عزیزم